235 ... گواهی نامه

ساخت وبلاگ
تو هر قدمی که به سمت تاهل برمیدارم یه مشکل جدید پیدا میشه... میدونم خدا داره امتحانم میکنه... میدونم میخواد قدر عافیتو بدونم... شکر ولی کاش یه کوچولو صبوری هم میذاشتی تو وجودم!!! + این کتابای باربارا دی انجلس رو شدیدا پیشنهاد میکنم بخونید! رازهایی درباره مردان که هر زنی باید بداند و رازهایی درباره زنان که هرمردی باید بداند هر دوشو بخونید! مطمئنم مث من تعجب میکنید! حتی اگه مجردین بخشای شناختیشو بخونید. حتی تو برخوردای معمولی خانوادگی هم به درد میخوره! هیچ وقت فک نمیکردم این همه فرق باشه بین مرد و زن!! 235 ... گواهی نامه...
ما را در سایت 235 ... گواهی نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6gandomru7 بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 21:32

کلا یه آب خوش از گلوم پایین نرفته این مدت ...

یه ریز فکر و ترس و نگرانی...

کل حس خوشحالیم با یه جمله پر کشید!!

میدونم از روی خیرخواهیه... هر چند اینجور تعصبا رو نمیفهمم.

نمیفهمم محضر رفتن و خطبه عقد دائم خوندنتو ماه صفر دقیقا چه کراهتی داره!

انتظار داشتم اجبارمون درک بشه...

به هر حال...

حالا امیدوارم همه چی درست بشه.

235 ... گواهی نامه...
ما را در سایت 235 ... گواهی نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6gandomru7 بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 21:32

یه خاله خرسه‌ای بود قدیما... که با یه آدمیزادی دوست شده بود. یه روز وقتی آدمیزاد خواب بود، یه مگس اومد نشست رو صورتش. خب میدونید ... خاله خرسه آدمیزادو خیلی دوست داشت. دلش نمیخواست مگسه بیدارش کنه. پس چیکار کرد؟؟ یه سنگ بزرگ برداشت و محکم کوبید رو مگسه!!! محکممممم حال این روزای منه!!! اسمش خیرخواهیه... اسمش دوست داشتنه... ولی رسما دارم به فنا میرم! نمیدونم حکم "حروم کردن حلال خدا" چیه... ولی میدونم تو اسلام هر کاری که ضرری برسونه به کسی حرومه... معده‌م داغونه، اعصابم داغونه،  روحیه‌م داغونه! روزای خدا به ذاته نحس نیستن... آدما نحسشون میکنن! مامان بزرگم معتقد بود اگر کسی دسته کلیدو دور دستش بچرخونه دعوا میشه. هر وقت تو خونه‌شون یکی کلید چرخوند دعوا شد. خود مامان بزرگم باهاش دعواش میشد. موضوع دعوا هم این بود که چرا کلید میچرخونی!!! بچه‌تر که بودم میرفتم یواشکی جایی که کسی نبینه کلید میچرخوندم! دعوا نمیشد!!! فردا قراره عقد کنیم... اگه بذارن!!! دارم فک میکنم چی میشد اگه خوشحال میشدن، اگه میگفتن مبارک باشه، اگه میگفتن خوشبخت باشید... ولی.... 235 ... گواهی نامه...
ما را در سایت 235 ... گواهی نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6gandomru7 بازدید : 151 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 21:32

آبان... ماهی که من متولد شدم...
آبان.... ماهی که مستر جو متولد شد...
و آبان... ماهی که زندگی دو نفره ما متولد شد!

بعد جالبیش اینه که من متولد آبان 69 هستم و زندگیم متولد آبان 96 !!!! :)
اینو امروز که میخواستم وام ازدواج ثبت نام کنم فهمیدم! ^__^
راستی تازگی کسی وام ازدواج ثبت نام کرده؟ چرا نمیشه؟؟؟

نوشتن یادم رفته! :))
روز یک آبان عقد کردیم... با وجود همه حرف وحدیثا.
تحمل دوری سخت تر شد بعد عقد!!!
روز تولدم کنارش بودم... روز تولدش کنارم نیست! :(
دلتنگشم...
235 ... گواهی نامه...
ما را در سایت 235 ... گواهی نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6gandomru7 بازدید : 174 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 21:32

جو گفت دوستم گفته عقد کنین جدایی واسه تون خیلی سخت تر میشه! پیش خودم گفتم چه فرقی داره؟!! ما که همون موقع هم محرم بودیم... من که همون موقع هم خیلی دوسش داشتم... فک میکردم اون موقع تو اوج دلتنگیم! البته کلا من تو همه مراحل فک میکردم تو سخت ترین بخش زندگیمم!! قصه زندگی من و جو از اولش با سختی شروع شد! جو میگفت من عادت دارم به سختیا... ولی من عادت نداشتم! این روزا خیلی بی تابم... خیلی دلتنگم... دلتنگ تر از روزای نامزدی که دلم تنگ شده بود واسه گرمای دستاش... دلتنگتر از روزای ماموریتش که دلم تنگ شده بود واسه خماری صداش... دلم تنگه دلم تنگه و هیشکی درکم نمیکنه! اینه که عذابم میده... اینکه میگن ما که اینجوری نبودیم تو چرا اینجوری ای!!!! خب من اینجوریم حالا چیکار کنم؟؟ اینکه میگن ما هم عقد شدیم از این کارا نمیکردیم! خب آدما با هم فرق دارن! ندارن؟؟؟ دلم میگیره از درک نشدنا دلم میگیره از این ... همون بهتر سکوت کنم و از حس و حال این روزام با کسی حرف نزنم... به هر حال که میگذره... هر چند دیر... + میشه یه دعای کوچولو برامون بکنید. که اسممون در بیاد واسه خونه سازمانی؟؟ 235 ... گواهی نامه...
ما را در سایت 235 ... گواهی نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6gandomru7 بازدید : 165 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 21:32

این روزا خدا یه جوری دوسمداره که خودم تعجب میکنم!!! خدایا عاشقتم! خدایا شکرت!

خدایا مخلصتم به خودت قسم.

تو چقد خوبی!

نمیدونم این خوبیات به خاطر منه یا به خاطر جو... یا به خاطر دوتامون...

به هر دلیلی که هست خیلی خیلی ممنونم.

دلمو شاد کردی خدا جون.

ان شاءالله بتونم بنده خوبی باشم برات :**

235 ... گواهی نامه...
ما را در سایت 235 ... گواهی نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6gandomru7 بازدید : 126 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 21:32

یه وقتایی حس میکنی همه درا بسته‌س... به هر دری میزنی به هیچ‌جا نمیرسی... به هر کی رو میزنی تحویلت نمیگیره... هر چی بیشتر تلاش میکنی کمتر میرسی... این دقیقا همون لحظه‌ایه که باید اعتماد کنی... مطلق!! هر طوری هم بشه با خودت بگی جز خدا دیگه از هیچ کس چیزی نمیخوام... هزار بار بری تا یه قدمی خواستن از مخلوق، هزار بار تو فکرت بیاد که شاید الان باید فلانی رو واسطه کنم، ولی سفت وایسی سر اعتمادت. حتی اگه ته دلت خالی بشه... حتی اگه چند روز اولش اتفاقای ناگوار بیوفته... اعتماد که کردی، اونوقت معجزه‌س که پشت معجزه میبینی!! لازم نیست زاهد باشیاااا ... همین آدم معمولی‌ای که هستی... یهو حس میکنی چقد خاص و ویژه شدی واسه خدا!! اگه فقط از خودش بخوای... مثلا از شیراز تا شهر محل کار مستر جو ۲۰ ساعت راهه... اتوبوسش هم امن نیست... ولی از وقتی عقد کردیم خدا یه هواپیما فرستاد واسه‌مون!! که هفته‌ای یه بار از شیراز میره پیش مستر جو... ^__^ 235 ... گواهی نامه...
ما را در سایت 235 ... گواهی نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6gandomru7 بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 21:32

گاهی سرنوشت یه جوری رقم میخوره که همه خواسته ها و باورات عوض میشن گاهی همه چی یه جوری پیش میره که یهو میبینی یه عمر اشتباه فکر کردی! اما باید یه عمر اشتباه فکر میکردی تا برسی به اون نقطه ای که راه درستو بشناسی و با درست ترین انتخاب زندگیت مواجه بشی... یه دوستی دارم که یه ازدواج ناموفق داشت و بعد جدایی و ازدواج مجدد حالا احساس خوشبختی میکنه. میگفت تمام ویژگیای همسر فعلیم با همسر سابقم فرق داره!!! راس میگه... خوب یادمه که دوس نداشت شوهرش پوست روشن داشته باشه، شوهر سابقش قد بلند و لاغر و سبزه و بداخلاق بود. همسر الانش قد کوتاه و تپلی و سفید و چشم روشنه... و البته خیلی خوش اخلاق و آروم. میگفت همسر الانم قبل ازدواج اولمم خواستگارم بود... اما من نمیخواستمش!!! روزگار ما رو اونقدر میچرخونه تا بفهمیم که اون چیزی که ما میخواستیم شر بوده و اون چیزی که بهش رغبت نداشتیم خیر!!! مستر جو یه بار اون اولا گفت چرا ما چهار سال پیش با هم آشنا نشدیم؟ گفتم چون اون موقع من زنت نمیشدم!!!! چون اون موقع من جوجه مهندس تازه فارغ التحصیل شده ای بودم که فک میکردم میرم سر کار و پیشرفت میکنم و کله گنده و پولدار میشم!!!! چون اون موقع من نازپرورده ای بودم که فک میکردم زندگی هر جایی جز شیراز غیر ممکنه. لازم بود سالهایی بیان و برن و من بفهمم جایی که دارم زندگی میکنم واسه پیشرفت شغلی یه چیزایی بیشتر از مدرک تحصیلی و 235 ... گواهی نامه...
ما را در سایت 235 ... گواهی نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6gandomru7 بازدید : 138 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 21:32

دارم واسه آبجی کوچیکه صفت و موصوف رو توضیح میدم.

میگم صفت کلمه‌ایه که در مورد یه کلمه دیگه توضیحی میده...

مثلا مرد خوب. دختر زیبا.

آبجی کوچیکه: گندمِ هی برو!!

:|


+ جو قراره بیاد شیراز ^__^

و خب قراره من همراهش برم خونه مامانش‌اینا.

گندمِ هی برو... :)))

235 ... گواهی نامه...
ما را در سایت 235 ... گواهی نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6gandomru7 بازدید : 145 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 21:32

اینایی که بهشون میگن اغتشاشگر...

ورژن چهل سال پیششون اسمشون انقلابی بود!!!!!

بحثم سر درستی و نادرستی کارشون نیستا...

سوالم اینه که فرق اینا با اونا چیه؟؟

روششون؟؟

هدفشون؟؟


235 ... گواهی نامه...
ما را در سایت 235 ... گواهی نامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6gandomru7 بازدید : 154 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 21:32